1 شبها، ز تو من دور و تو یار دگری من در غم تو، تو غمگسار دگری
2 سودای تو تا بروز هم خوابه ی من تو خفته به ناز در کنار دگری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر
2 از ابروی ایوانت برماه زده کله وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
1 عرض داد از چابکی خورشید شمعی پیرهن در جلال آسمان بر مهد اطفال چمن
2 ابر دریا باری از الماس هندی چاک زد بی گناهی تا بدامان جیب پاکان عدن
1 گر مایه گیرد از رخت ای دلبر آفتاب عاشق شود زمانه بصد دل، بر آفتاب
2 هر بامداد گیرد بر بوی روی تو نه کلّه فلک را در زیور آفتاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به