1 شبها، ز تو من دور و تو یار دگری من در غم تو، تو غمگسار دگری
2 سودای تو تا بروز هم خوابه ی من تو خفته به ناز در کنار دگری
1 آنچه بر من ز دل و دلدار است چون دهم شرح که بس بسیار است
2 گر، تن است، از در او محروم است ور دل است، از بر من آوار است
1 شکست دور سپهرم بپایمال ز حیر بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر
2 همی نفر نفر آید بلا بساخت من از این نفر نفر ای دوستان، نفیر نفیر