امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

شبی، آسایشم نبود، از امیرخسرو دهلوی غزل 1240

غزل 1240 ام از 2198 غزلیات

شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم

1 شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم شفا از چشم تو خواهم، عجب بیماریی دارم

2 همه شب می گزم انگشت حسرت را به دندان من همین است ار ز شاخ عمر بر خورداریی دارم

3 الا، ای ساقی فارغ دلان، می هم بدیشان ده که من با روزگار خویشتن خونخواریی دارم

4 برو، ای بخت خواب آلود، از پهلوی بیداران که تو شب کوریی داری و من شب کاریی دارم

5 جگر بریان و ناله مطرب و می گریه تلخم بیا مهمان من، جانا که شب بیداریی دارم

6 به یاد رویت از یاد تو خالی نیستم یک دم ز تشویش غمت گر چه فرامش کاریی دارم

7 چو خاک در شدم در زیر پای خود، عزیزم کن بدان عزت که پیش آستانت خواریی دارم

8 مرا گویی که دور از چون منی چون زنده می مانی؟ خیالت را بقا بادا که از وی یاریی دارم

9 به چشمت می کند خسرو، حق آن گر نمی دانی دروغی هم نمی گویی که مردم ساریی دارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم

شاعر شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم چه کسی است ؟

شاعر شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم چیست ؟

قالب شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم غزل است

مضمون اصلی شعر شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی