شبِ دوش، با دوست می خورده از اثیر اخسیکتی غزل 125

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شبِ دوش، با دوست می خورده ام

1 شبِ دوش، با دوست می خورده ام بگو نوش، کز دست وی خورده ام

2 بخصل سبک باج جان برده ام بد او، کران، ملک ری خورده ام

3 من و مجلس خاک در کل عمر چنین می، کجا تا که کی خورده ام

4 ز کوثر نم، از خلد خود دیده ام ز آتش تف، از ورد خوی خورده ام

5 نگیرد خمار و نگیرد تبم بیکبار، تا ترک می خورده ام

6 بهار دلم، آب رز دان کزو به تیغ سلم خون دی خورده ام

7 ز مستی، که بوده است آگه نیم که کی خفته ام چند می خورده ام

8 خمیده چو چنگم خروشان چو نی چنان بر تن چنگ و نی خورده ام

عکس نوشته
کامنت
comment