- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبها اسیر دردم و خوابم نمیبرد وین آب دیده سوزش و تابم نمیبرد
2 جور زمانه برد ز من هرچه بود، وای کاین درد عاشقی و شتابم نمیبرد
3 عمرم به بتپرستی و مستی گذشت، هیچ خاطر به سوی زهد و ثوابم نمیبرد
4 گرچه خوش است شربت صافی، ولی چه سود؟ کز سینه تشنگی شرابم نمیبرد
5 از مسجد، ار چه میشنوم غلغل دعا از گوش بانگ چنگ و ربایم نمیبرد
6 دی یار نازنین که دل از دست ما ببرد میخندد و نمک ز کبابم نمیبرد
7 امشب درازی شب ظالم مرا بکشت کاندوه غم ز جان خرابم نمیبرد
8 من گریه را به حیله نگهداشت میکنم ورنه کدام روز که آبم نمیبرد؟
9 ای دل، ز قصه من و از سرگذشت خویش افسانهای بگوی که خوابم نمیبرد
10 چون گل درید سینه خسرو نسیم دوست بوی بهشت هیچ عذابم نمیبرد