مپرس یوسف من کز تو گلرخان از اهلی شیرازی غزل 737

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند

1 مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند چو گل بریده کف از رشک و غرقه در خونند

2 فتاده سلسله مو بپای مهرویان کنایتی است که بهر تو جمله مجنونند

3 از آن حساب نپرسند از شهیدانت که گر حساب کنند از حساب بیرونند

4 بهانه جام شراب است ورنه سرمستان خراب نرگس ساقی و لعل میگونند

5 غمین مبین دل ناشاد عاشقان اهلی که محض دل خوشی اند آنزمان که محزونند

6 ازغم هجران بمردن رست جان و خرم است چون کسی کاو را خلاص از بند و زندان داده اند

7 رفت اهلی از جهان چونشمع خندان لب برون جان بجانان عاشقان سرمست و خندان داده اند

عکس نوشته
کامنت
comment