- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند چو گل بریده کف از رشک و غرقه در خونند
2 فتاده سلسله مو بپای مهرویان کنایتی است که بهر تو جمله مجنونند
3 از آن حساب نپرسند از شهیدانت که گر حساب کنند از حساب بیرونند
4 بهانه جام شراب است ورنه سرمستان خراب نرگس ساقی و لعل میگونند
5 غمین مبین دل ناشاد عاشقان اهلی که محض دل خوشی اند آنزمان که محزونند
6 ازغم هجران بمردن رست جان و خرم است چون کسی کاو را خلاص از بند و زندان داده اند
7 رفت اهلی از جهان چونشمع خندان لب برون جان بجانان عاشقان سرمست و خندان داده اند