امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری
امیر معزی نیشابوری

چنانکه ناصر از امیر معزی نیشابوری قصیده 418

قصیده 418 ام از 742 قصاید

چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین

1 چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین نظام دین هدی هست کدخدای گزین

2 بلند باشد و محکم بنای دولت و ملک چو پادشاه چنین باشد و وزیر چنین

3 به ‌حق شدست ملک را نظام دین دستور چنانکه بود ملکشاه را قوام‌الدّین

4 موافق است پسر با پسر درین‌ گیتی مُساعدست پدر با پدر به خُلد برین

5 سزد که خواجه بود صاحب دوات و قلم چنانکه هست ملک صاحب حُسام و نگین

6 وزیر زادهٔ دنیا سزد مدبر ملک چو شاهزادهٔ دنیاست پادشاه زمین

7 روان شاه ملکشاه و جان خواجه نظام چو بنگرید به ملک ملک ز علّیین

8 ز بهر هدیه فرستند باز بهر نثار به‌دست رضوان پیرایه‌های حورالعین

9 خدایگانا هرچ از خدای خواست دلت بیافتی و نهادی بر اسب دولت زین

10 به ‌هر چه روی ‌کنی یا به‌ هر چه رای ‌کنی به حق بود که خدایت همی‌کند تلقین

11 جهان به سیرت و آیین توست خرم و شاد که نایب پدری تو به سیرت و آیین

12 ببرد عدل تو از پشت پادشاهی خَم فکند تیغ تو در روی بدسگالان چین

13 ضمیر روشن تو هست عقل را‌ مسکن رکاب فرّخ تو هست بخت را بالین

14 چو از سنان تو یابد ظفر به‌روز مصاف چو از کمان تو پرّد اجل به ‌وقت کمین

15 ز نعل مرکب و از خون‌ کشتهٔ تو رسد به روی ماه غبار و به پشت ماهی هین

16 سپه‌کشی که ز توران به کین تو بشتافت خبر نداشت‌ کزو تیغ تو بتوزد کین

17 نهاد روی به اقبال و چون کشید مصاف گرفت دامن اِدْبار وکشته شد در حین

18 مخالفی که به مازندران خلاف تو جست پناه جست به بیشه چنانکه شیر عرین

19 زپهلوان سپاهت به عاقبت بگریخت بدان صفت که کبوتر گریزد از شاهین

20 به یک زمان سپهش منهزم شدند چنانک هزیمت از لب جیحون رسید تا در چین

21 همه به قبضهٔ فرمان تو شدند رهی همه به منت احسان تو شدند رهین

22 چه آنکه باد خلاف تو دارد اندر سر چه آنکه هست به صد سال زیر خاک دفین

23 به نیکبختی تو هرکه دل ندارد شاد بنالد از غم و بر بخت بد کند نفرین

24 مگر خدای ز جان آفرید عهد تو را که هست عهد تو در هر دلی چو جان‌ شیرین

25 مگر قرین و همال از فریشته است تو را که آدمی نشناسم تو را همال و قرین

26 همیشه تا که بود حفظ و عصمت یزدان جهانیانرا حِصْن حَصین و حَبْل متین

27 ز حفظ یزدان حبل متین به‌ دست تو باد زسور عصمت پیرامن تو حِصْن حصین

28 نظام دین هدی باد و عزّ دین هدی تورا وزیر و سپهدار تا به یُوْم‌الدّین

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین

شاعر شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین چه کسی است ؟

شاعر شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین امیر معزی نیشابوری می باشد.

شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین چیست ؟

قالب شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین قصیده است

مضمون اصلی شعر چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر