1 تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او زاین حسد عمری ست تا من تشنهام بر خون او
2 مطربا چون عود سر تا پای خود در چنگ غم تا نمی سوزد نمی داند کسی قانون او
3 اینک اینک عاشقانِ مست تو، لیلی کجاست تا ز سر دیوانگی آموختی مجنون او
4 افعیِ زلفت که در عاشقکشی افسانهایست آمدی در دست اگر دانستمی افسون او
5 با خیالی کاش از این دلسوز تر بودی غمت تا زمانی شادمان بودی دل محزون او