-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عارض همچون نگارستان تو شاهد حال است بر دستان تو
2 شب جهانی کشته ای و آنگه هنوز بوی خون می آید از پیکان تو
3 عذر خواه آن غمزه را از ما که او خون ما ریخت بی فرمان تو
4 موی بر اندام من پیکان شود چون کنم یاد از سر مژگان تو
5 سنگ گوهر را به دندان بشکند بشکند گر گوهر دندان تو
6 گل بخندد در چمن گر خنده ای وام یابد از لب خندان تو
7 با چنین خوبی تو ز آن کیستی؟ بنده خسرو هست باری آن تو