-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عارف اگرچه بیغم دل دم نمیزند هردم چه خندهها که به عالم نمیزند
2 در خامشی بگیر سبق از کتاب، کو با صد لب و هزار سخن دم نمیزند
3 آگه شود اگر ز مکافات ضرب و زور من بعد شاه سکه به درهم نمیزند
4 آن را که خواب مرگ بود در نظر مدام چون شمع تا سحر مژه بر هم نمیزند
5 آید سخا ز مردم درویش بیشتر چینی چو کوزههای گلین نم نمیزند
6 ای شمع، زیر چرخ چه اظهار خوشدلی است؟ کس گل به سر به محفل ماتم نمیزند!