عارفی کو بُود ز آل از شاه نعمت‌الله ولی غزل 3

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

عارفی کو بُود ز آل عبا

1 عارفی کو بُود ز آل عبا خواه گو خرقه پوش و خواه قبا

2 جان معنی طلب نه صورت تن تن بی جان چه می کند دانا

3 باده می نوش و جام را می بین تا تن و جان تو بود زیبا

4 گرچه حق ظاهر است کی بیند دیدهٔ دردمند نابینا

5 احمق است آنکه ما و حق گوید مرد عاشق نگوید این حاشا

6 یک وجود است و صد هزار صفت به وجود است این دوئی یکتا

7 می وحدت ز جام کثرت نوش نیک دریاب این سخن جانا

8 ما و کعبه حکایتی است غریب رند سرمست و جنت المأوا

9 بر در دیر تکیه گاه من است گر مرا طالبی بیا آنجا

10 قطره و بحر و موج و جو آبند هر چه خواهی بجو ولی از ما

11 نعمت الله را به دست آور با خدا باش با خدا خدا

عکس نوشته
کامنت
comment