-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کسی را هوای سیم و زری من مسکین و داغ سیمبری
2 هست در خون ز گریه مردم چشم چون کریمی به دست بدگهری
3 شبم ار تا قیامت است، چه باک گر ز روی توام دمد سحری
4 توبه یک غمزه بشکنی، گر من کشم از عقل و جان و دل حشری
5 هر که جانیش هست و جانان نیست او ندارد ز زندگی اثری
6 آهنی می شود ربوده سنگ نه کم است از جماد جانوری
7 بهر من گر جهان شود پر غم گر ز یار است، باد بیشتری
8 پند گویا، ترا چه درد کنند؟ زخم پیکان به سینه دگری
9 خورش صوفیان جگر باشد نقل می خوارگان بود گزری
10 همه کس ذوق خرمی گیرد ذوق غم گیر، خسروا، قدری