هر کسی سبزه و صحرا و از امیرخسرو دهلوی غزل 754

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد

1 هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد دل بیچاره ترا چون دل من آن خواهد

2 نیک تنگ آمدم از خود، ز پی کشتن من خنده گو کز لب خونخوار تو فرمان خواهد

3 خواندیم از پی قربان چو به مهمانی وصل آمدم اینک، اگر وصل تو قربان خواهد

4 چشم تو کشت مرا، غم دیت از دل طلبید تیغ هندو کشد و تیغ مسلمان خواهد

5 در غم زلف تو دل می دهم و می ترسم که نباید که مرا دل دهد و جان خواهد

6 رنجه شد دوش خیال تو به پرسیدن من چشم را گو که ز من عذر فراوان خواهد

7 خواستم شب ز تو یک بوسه به جانی بخرم شرمم آمد که چنین تحفه کس ارزان خواهد

8 حال خسرو ز غمت گشت پریشان، آری عشق خوبان همه گر حال پریشان خواهد

عکس نوشته
کامنت
comment