- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کسی را در بهاران دل به گلزاری کشد وین دل بدروز من سوی جفا کاری کشد
2 وقتی، ار این زارمانده دل به باغی خوش کنم موکشان بازم غمش در کنج دیواری کشد
3 راز آن بت با که گویم چون مسلمانی نماند کز تن این بت پرستی کهنه زناری کشد
4 محرم عاشق بود غمگین تر از عاشق بسی تندرستش مشمر آن کو رنج بیماری کشد
5 ماه در محمل چه داند، از گرانی دلم؟ زحمت اشتر کسی داند که او باری کشد
6 ای به خواب خوش بگویم با تو از شبهای خویش غم مباد این سرمه را در چشم بیماری کشد
7 گفتیم بار دگر کن پیش خوبان دگر نیست این سوزن که از پای دلم خاری کشد
8 چند تن در مسجد و دل گرد کوی شاهدان خرم آن کو آشکارا باده با یاری کشد
9 آستان بوس خرابات است خسرو را هوس کین مصلا خدمتی در پیش خماری کشد