1 آنکس نعمش زیاده باشد همه وقت کو خوان کرم نهاده باشد همه وقت
2 در سفره چو غنچه گر همه نان تهیست باید که چو گل گشاده باشد همه وقت
1 دل اگر کوه شود عاشق جانباز تو را به فغان آید اگر بشوند آواز تو را
2 سرو نازی تو و در کشتنم از عشوه گری می کنی ناز که قربان شوم این ناز تورا
1 آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا بر زبان گر نام او آرم زبان سوزد مرا
2 آن لب خندان نمی سوزد بداغ حسرتم این که بر ریشم نمک می پاشد آن سوزد مرا
1 آتش رخی کز یاد او آهی زجان خیزد مرا چون شمع اگر نامش برم دود از زبان خیزد مرا
2 در حسرت ماه رخش از یارب شب سوختم یارب زهجرش تا بکی آه از فغان خیزد مرا