1 آنشوخ که من شاه بتانش گویم آرام دل و جان جهانش گویم
2 او دین و دلم به روز روشن دزدید من در دل شب دعای جانش گویم
1 نور دو چشم کز برم بریده رفته است هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است
2 پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است
1 گر کند ابر کرم میل تن خاکی ما چه تفاوت کند آلودگی و پاکی ما
2 ما بدیدار توای ساقی جان دلشادیم نه که از هستی جانست فرحناکی ما
1 آنی که فتنها همه از یک نگاه تست عالم خراب کرده چشم سیاه تست
2 روشن ترست شام من از صبح دیگران وین روشناییم ز رخ همچو ماه تست