1 آنسرو قدان که گلرخ و ماه وشند با سنبل زلف و نرگس چشم خوشند
2 پیوسته نه بر دل کسان داغ نهند خود نیز چو لاله گه گهی داغ کشند
1 سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
2 تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا
1 پیش از آن کین گرد هستی سر زند از خاک ما با رخ خوبت نظر میباخت چشم پاک ما
2 دیگران از داغت ای گل همچو سرو آزادهاند برق رخسارت نسوزد جز خس و خاشاک ما
1 تا چند خشم و ناز و کین برخیز و باز از در درآ عاشق کشی از سر بنه عاشق نو از در درآ
2 بی صورت زیبای تو صحبت صفایی نیستش مجلس گلستان کم دگر چون سرو ناز از در درآ