1 اندر زمانه جود تو تنگی رها نکرد بیمست ازین سخن دهن و چشم تنگ را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل من شیفته و فتنه آن سنبل و آن گل
2 زلفین تو قیریست بر انگیخته از عاج رخسار تو شیریست بر آمیخته بامل
1 جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد که از خمار شبانه نشاط خواب کنند
1 گرفت آب کاشه ز سرمای سخت چو زرین ورق گشت برگ درخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به