- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد
2 ماه من بهر خدا پیش برو از سر بام کافتاب من بیچاره به دیوار آمد
3 عقلم، ار گوی صفا پیش لب جانان باخت صوفی از صومعه در خانه خمار آمد
4 خویش را دور میفگن که کجا شد دل تو؟ هم به نزدیک تو از دور گرفتار آمد
5 سینه کز درد تهی داشتمش چندین گاه اینک امروز برای غم تو کار آمد
6 حال خونابه خود من نه ترا دیدم، لیک ماجرای دلم از دیده به گفتار آمد
7 ما چو در کوچه فتادیم دل از ما برگیر سنگ بردار که دیوانه به بازار آمد
8 دل مرا سوزد و زلف تو نسیمی بخشد مثلم قصه آهنگر و عطار آمد
9 جز دعایی نکند خسرو مسکین به رخت گر چه زان روی به رویش همه آزار آمد