-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وز آن روی چون لشکر آمد به چین دل شاه چین گشت از ایشان به کین
2 بدو کرد سالار لشکر گله که دشمن بچنگ آمد و شد یله
3 که سستی نمودند لشکر به رزم شب آمد، همه خواب جستند و بزم
4 چو دشمن در آن رزم سستی بدید شبانگاه بر ما شبیخون کشید
5 دژم شد ز گفتار سالار، کوش دلش گشت با لشکر چین بجوش
6 براند آن سپه را ز درگاه خویش همی خواندشان سست و بدخواه خویش