- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کهن موبد پارسی دوش خواند ز تاریخ تازی مر این تازه حرف
2 که چون معتمد بست رخت رحیل ز ملک جهان معتضد بست طرف
3 خمارویه ترک را در سرای یکی دختری بود مخمور طرف
4 پریچهره «قطرالندی » نام داشت به لب شکر افشان به بالا شگرف
5 بدیدار روشن مهی تابناک به فرهنگ و دانش همی پهن و ژرف
6 به کابین همی خواستش معتضد دل و جان بدیدار او کرد صرف
7 دواج خلافت ازو یافت زیب چو صهبای روشن به سیمینه ظرف
8 عقیقش بران تشنه برفاب داد بسالیکه تاریخ آن گشت «برف »