-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک هویت در مراتب می نماید صدهزار عارفانه آن یکی در هر یکی خوش می شمار
2 نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست آب یک معنی بود هم صورت ناچار چار
3 درشب تاریک امکان نور می بخشد بماه می نماید روز روشن آفتابی بی غبار
4 نقشبندی می کند باری خیال روی او آنچنان خوش صورتی بر نور دیده می نگار
5 مجلس عشق است رندان مست و ساقی درحضور حیف باشددر چنین وقتی که باشی در خمار
6 شکل قوسین از خط محور نماید دایره سر او ادنی طلب کن تا بیابی یار یار
7 عقل و جان و سید و بنده به هم آمیختند آنچنان گنجی که مخفی بود گشته آشکار