یک هویت در مراتب از شاه نعمت‌الله ولی غزل 886

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

یک هویت در مراتب می نماید صدهزار

1 یک هویت در مراتب می نماید صدهزار عارفانه آن یکی در هر یکی خوش می شمار

2 نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست آب یک معنی بود هم صورت ناچار چار

3 درشب تاریک امکان نور می بخشد بماه می نماید روز روشن آفتابی بی غبار

4 نقشبندی می کند باری خیال روی او آنچنان خوش صورتی بر نور دیده می نگار

5 مجلس عشق است رندان مست و ساقی درحضور حیف باشددر چنین وقتی که باشی در خمار

6 شکل قوسین از خط محور نماید دایره سر او ادنی طلب کن تا بیابی یار یار

7 عقل و جان و سید و بنده به هم آمیختند آنچنان گنجی که مخفی بود گشته آشکار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر