-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در میان جانم وز جان من نهانی از جان نهان چرایی چون در میان جانی
2 هرگز دلم نیارد یاد از جهان و از جان زیرا که تو دلم را هم جان و هم جهانی
3 چون شمع در غم تو میسوزم و تو فارغ در من نگه کن آخر ای جان و زندگانی
4 با چون تو کس چو من خس هرگز چه سنجد آخر از هیچ هیچ ناید ای جمله تو تو دانی
5 در خویش ماندهام من جان میدهم به خواهش تا بو که یک زمانم از خود مرا ستانی
6 گفتی ز خود فنا شو تا محرم من آیی بندی است سخت محکم این هم تو میتوانی
7 عطار را ز عالم گم شد نشان به کلی تا چند جویم آخر از بی نشان نشانی