- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امیر حسن خندان کن چشم را وجودی بخش مر مشتی عدم را
2 سیاهی مینماید لشکر غم ظفر ده شادی صاحب علم را
3 به حسن خود تو شادی را بکن شاد غم و اندوه ده اندوه و غم را
4 کرم را شادمان کن از جمالت که حسن تو دهد صد جان کرم را
5 تو کارم زان بر سیمین چو زر کن تو لعلین کن رخ همچون زرم را
6 دلا چون طالب بیشی عشقی تو کم اندیش در دل بیش و کم را
7 بنه آن سر به پیش شمس تبریز که ایمانست سجده آن صنم را