-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد دیده باری ز گل روی تو رنگی دارد
2 گر در این ره به سعادت نرسد نیست عجب هرکه از نامِ غلامیّ تو ننگی دارد
3 دل بپرداز ز تزویر که نوری ندهد در نظر روی هر آیینه که زنگی دارد
4 کوس رحلت بزن ای جان که در این منزل خاک هیچ کس را نشنیدم که درنگی دارد
5 آخر آمد ز غمت وقت خیالی دریاب که به فکر دهنت فرصت تنگی دارد