- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی دیده بد دور ازان جمال و جوانی
2 ما ز تو نزدیک می شویم به مردن گاه خرامش مگر تو عمر روانی
3 گر تو درآری به دوستگاری ما سر هست سر آنکه سر دهیم نشانی
4 ای که زنی سنگ پیر توبه شکن را شیشه نگه دار، سر تراست، تو دانی
5 داغ شرابم برون خرقه چه بینی؟ داغ نگه کن ز ساقیم به نهانی
6 گر چه ازان شه خوریم خون و نپرسد شربت درویش یاربش بچشانی
7 درد من، ای باد، کوه تاب نیارد می شنو از من، ولی بدو نرسانی
8 ای که دم از سوز شمع می زنی اینجا سوزش جانی بدان نه سوز زبانی
9 پیش که خسرو ز سینه آه برآورد آه که جان نیز نیست محرم جانی