1 گرچه درد دل ما شرح و بیانی دارد خامشی نیز عجب تیغ زبانی دارد
2 روزی اهل کرم، تازه رسد روز بروز سفره دانست که دایم لب نانی دارد
3 مسلک عشق ندارد خطر گمشدگی همچو سختی ره ما سنگ نشانی دارد
4 عینک دورنما بایدش از قطع نظر در نظر هر که تماشای جهانی دارد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مرد روشندل، ز نقص خویشتن شرمنده است ماه نو از ناتمامی،سر بزیر افگنده است
2 هیچ کافر بسته زنار خود بینی مباد از خود آزاد است هرکس کو خدا را بنده است
1 قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را
2 گلستانی که بیسرو قد رعنای او باشد خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را
1 اگر نه دیده بینایی تو معیوب است هرآنچه جلوه درین پرده میکند خوب است
2 خموش بودن عشاق در مقام رضا بعرض حال دو بالای اوج مقلوب است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به