- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزادهای تا به بساط عاشقی رخ ننهی پیادهای
2 منع هوای دل مکن ای گل بوستان مرا زآن که تو هم در این هوا عمر به باد دادهای
3 بیش مگو به مردمان راز من ای سرشک خون چون سبب این گناه شد کز نظر او فتادهای
4 از غم پای بستگی بیخبرند سرکشان باز بدین صفت که تو دست جفا گشادهای
5 تا به لطافت لبش دم زدی ای شراب ناب از سخن تو روشنم گشت که نیک سادهای
6 بار بکش خیالی و منّت تاج زر مکش روز نخست این هوس چون که ز سر نهادهای