-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر چه پرسش من نیست رایش رها کن تا بمیرم زیر پایش
2 زمین را بهره زان پا و سرم دور به غیرت هر دم از خاک سرایش
3 سر ما در کمند و شه به جولان چه غم می دارد از مشتی گدایش!
4 چو از ما رفت، یاران، جان بی شرم بدار ار می توانی داشت جایش
5 ترا خون ریز عاشق نیست حاجت که هجران نیک می داند سزایش
6 شراب شوق کز جنت دلم خورد گوارا باد آن نقل بلایش
7 تو کش یارا که خواهد مرد بی تو که خسرو کرد خود را آزمایش