- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و فن دارد دهان و ابرویت پیوسته باری نقش من دارد
2 دلم را عاقبت از شمع رخسار تو روشن شد که خطّت هرچه دارد جمله بر وجه حَسَن دارد
3 شنیدم با دهان تو ز تنگی لاف زد پسته بگو آن بی ادب را تا زبان را در دهن دارد
4 چه آب روی از این بهتر شهید عشق را فردا که از خاک سر کوی تو گَردی بر کفن دارد
5 خیالی را کجا باشد خیال خواب، چون هر شب ز سودای خط و خالت شرر در پیرهن دارد