- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگرچه مشک را باشد به هر سویی خریداری ولی در حلقهٔ زلفت ندارد روز بازاری
2 به رویت صورت چین تا نزد لاف دل افروزی نمی خواهم که بینم نقش او بر هیچ دیواری
3 شدم خاک و در آن کو می برد بادم بحمدالله که در کویت بدین تدبیر باری یافتم باری
4 مه نو را چو با چشم خریداری شبی دیدم به چشمم کم نمود از ابروی شوخ تو بسیاری
5 دلا گر حاجتی داری به نزد سرو قدّی بر چو حاجت می بری باری به نزدیک قدم داری
6 خیالی چند میپیچی ز حکمش گردن طاعت سری در کار تیغش کن اگر داری سر کاری