- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او تا نرود سر ز دست دست ندارم از او
2 هرکه نشد غرق خون ره نبرد کز غمش من بچه باران ترم زیر چه بارم از او
3 در غم آن نوجوان پیر شدم از وفا ناوک چشم اینزمان چشم ندارم از او
4 نرگس مستش که شد ساقی بزم همه عالمی از وی خوشان من بخمارم از او
5 مانع وصل حبیب بیخودی اهلی است یار بمن در میان من بکنارم از او
6 طبیب من چو مسیحا بمرده جان بخشد بلاست این که مرا میکشد تغافل او
7 بسوخت اهلی و از داغ عشق ناله نکرد صد آفرین خدا باد بر تحمل او