هرچند که دیدم همه جور از اهلی شیرازی غزل 1202

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هرچند که دیدم همه جور و ستم از تو

1 هرچند که دیدم همه جور و ستم از تو بازآ که گناه از من و لطف و کرم از تو

2 پیش آ قدمی تا بسپارم بتو جان را جان باختن از جانب من یک قدم از تو

3 خورشید جهانی تو و ما سوخته حالان آن ذره، که داریم وجود از عدم تو

4 هرگز بجز از شکر عطای تو نگفتیم با آنکه هزاران گله داریم هم از تو

5 گر تشنه لبی را بدهی جرعه آبی دریای حیاتی، نشود هیچ کم از تو

6 اهلی غم خود خور که بتانرا غم کس نیست گر کشته شوی نیز کسی را چه غم از تو

7 اهلی از آه تهی جز روی زردی نیستش پیش روی گلرخان باشد چه روی زرد او

عکس نوشته
کامنت
comment