-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سوز خود ای دل تو باری یافتی از مهر رویش روز خود
2 اکنون که دل پابند توست از زلف زنجیرش منه یعنی منه دام بلا بر مرغ دست آموز خود
3 کارم چو در چنگ غمت مشکل به قانون می شود آن به که سازم همچو نی با نالهٔ دلسوز خود
4 از زخم پیکان غمت صد رخنه دارم در درون گر باورت ناید بپرس از ناوک دلدوز خود
5 گر شام مردم روشنی دارد خیالی از چراغ هر شب مرا در دل نهان شمع جهان افروز خود