گرچه از عشق بتان صبر و دل از اهلی شیرازی غزل 728

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم شد

1 گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم شد باز عاشق شدم آن جمله فراموشم شد

2 هیچ سروی نگرفتم به بر از یاد قدش که نه در خون دل آغشته در آغوشم شد

3 چاک دامان قبا بر زده از من چو گذشت چاکها در دل از آن سرو قبا پوشم شد

4 دوش ساقی بیکی جرعه که در کارم کرد سبحه رفت از کف و سجاده هم از دوشم شد

5 اهلی از تلخی هجران نکنی ناله که چرخ نیش زد هرکه از او آرزوی نوشم شد

6 هجر و وصل و غم و شادی همه از دوست خوشست عاشق آن به که بخود هیچ مقرر نکند

7 اهلی از ساقی دوران طمع صاف مکن تا دل صافیت از درد مکدر نکند

عکس نوشته
کامنت
comment