- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در حضوری ز وصال شربتم ده که بسوختم ز دوری
2 منم و شبی و گشتی به خرابه های هجران که عظیم دور ماندم ز ولایت صبوری
3 چو به اختیار خاطر غم عشق برگزیدم ز جفا هر آنچه آید بکشیم از ضروری
4 من اگر هلاک گردم، تو چه التفات داری؟ که ز غفلت جوانی به کرشمه غروری
5 نه خیال بر دو چشمم، نه یکی هزار منت که توام ز دولت او شب و روز در حضوری
6 چمن اینچنین نخندد، تو مگر بهشت و باغی بشر اینچنین نباشد، تو مگر پری و حوری
7 گذری اگر توانی به بهار عاشقان کن که ز اشک من به صحرا همه لاله است و سوری
8 به شب فراق خسرو چو چراغ سوخت آخر شبش ار چه تیره تر شد، به چراغ از تو نوری