گر چه سعادت بسی ست از امیرخسرو دهلوی غزل 1868

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری

1 گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری دزد حوادث هم است از پی انگشتری

2 عقل حوادث نپخت در پس نه پرده، زآنک رخنه بال من است در فلک چنبری

3 راست روی پیشه کن همچو سحاب سپهر بو که ازین دیوگاه جان به سلامت بری

4 حرف طلب کن نه نقش کز ره معنی خطاست معتقد پایدار دست به صورتگری

5 سوزش عشاق تو هست چو آتش به دل نه ز پی مردمی است دولت خاکستری

6 قابل عصمت نیند، پند نگویند، ازآنک مغ نشود پارسا، سگ نشود جوهری

7 گر چه در آخر زمان پرورش دین کم است عدل خلیفه بس است از پی دین پروری

8 قطب جهان کاهل ملک خدمتی در گهش جمله سر آرند پیش، تاج شهی بر سری

عکس نوشته
کامنت
comment