- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه در پای تو ای شمع بسی سوختهاند همه این سوختگیها ز من آموختهاند
2 عاشقان از غم خال تو چو موران حریص در درون خرمنی از تخم غم اندوختهاند
3 آتش آه من سوخته دل سهل مبین که چراغ فلک از آه من افروختهاند
4 بنده مردم رندم که به بازار جهان به دو عالم سرِ یک موی تو نفروختهاند
5 دیدهٔ دل بگشا اهلی و غافل منشین که حسودان به شکست تو نظر دوختهاند
6 هرکه یک جرعه کشید از می لعل لب او آب حسرت چو صراحی بدهان باز آورد
7 اهلی گمشده در فکر دهانش صد بار از جهان رفت و خیالش بجهان باز آورد