- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه عالم تن است و او جان است شاه تبریز و میر او جان است
2 کنج دل شد به گنج او معمور ورنه بی گنج کنج ویرانست
3 عقل کل در جمال حضرت او همچو من واله است و حیران است
4 زلف او مو به مو پریشان شد حال جمعی از آن پریشان است
5 جام گیتی نمای دیدهٔ من روشن از نور روی جانان است
6 هرچه بینی به دیدهٔ معنی نظری کن که عین این آن است
7 بزم عشقست و عاشقان سرمست نعمت الله میر مستان است