- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه عالم خروش و جوش از آن است که معشوقی چنین پیدا، نهان است
2 ز هر یک ذره خورشیدی مهیاست ز هر یک قطرهای بحری روان است
3 اگر یک ذره را دل برشکافی ببینی تا که اندر وی چه جان است
4 از آن اجسام پیوسته است درهم که هر ذره به دیگر مهربان است
5 نه توحید است اینجا و نه تشبیه نه کفر است و نه دین نه هر دوان است
6 اگر جمله بدانی هیچ دانی که این جمله نشان از بی نشان است
7 دلی را کش از آنجا نیست قوتی میان اهل دل دستار خوان است
8 دل عطار تا شد غرق این راه همه پنهانیش عین عیان است