- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای همه عالم بر تو بیشکوه رفعت خاک در تو بیش کوه
2 نام تو زآن بر سر دیوان بود کآتش بال و پر دیوان بود
3 شد به تو سردفتر جان نامزد نام تو خود سکهٔ آن نام زد
4 خواست دل خانهٔ ششدر گشاد نقطهٔ بسم الله از آن درگشاد
5 با که در این بسمله باب آمده بانی فتح از همه باب آمده
6 ارّهٔ دندانهٔ سین شانه ساخت بازوی دین را قوی این شانه ساخت
7 هر الف آزادهای از دلبری در رهش افتادهای از دل بری
8 طرّهٔ لامش شده دور از قصور مایل او گیسوی حور از قصور
9 چشمهٔ ها آمده جویای مهر منبع جوی مه و دریای مهر
10 رای دلآرا همه از رای اوست راحت دلها همه از رای اوست
11 غنچهٔ حایش دل و جان را بهشت دید در آن آدم و آن را بهشت
12 ماهی نون کشتی دریا وجود در خور او بخشش و آلا و جود
13 یا که در این دایره گویا شده مرکز نه دایره گویا شده
14 حلقهٔ میم است بر آن خاتمت دارد از آن حلقهٔ جان خاتمت