- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای همه شیران اسیر دام تو تو سنان خویشتن بین رام تو
2 باز مالیده که مرد افکنی کعبتین تیغ گردان جام تو
3 هم عنانی کرده در راه قبول آفرین بخت، با دشنام تو
4 مردم چشم روان، رخسار تو حلقه ی گوش خرد، پیغام تو
5 از علمداران دیوان وجود فتنه بر کار است در ایام تو
6 در غمت خوش خوش فروشدروزمن گو فرو شو تا برآید کام تو
7 نردبان ناکرده از سر، کی رسد پای هر تر دامنی بر بام یو
8 صد هزاران صید داری چون اثیر خود چه مرغ است او بنزد دام تو