-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه تقدیر اوست تا دانی همه زان رو نکوست تا دانی
2 جسم و جان را به همدگر می بین بنگر آن مغز و پوست تا دانی
3 گفتهٔ عاشقان به جان بشنو غیر این گفتگوست تا دانی
4 آب باشد یکی و ظرف بسی گر چه مشک و سبوست تا دانی
5 با تو گر ماجرا همی دادم غرضم شستشوست تا دانی
6 جام گیتی نماست در نظرم جسم و جان روبروست تا دانی
7 نعت الله که نور دیدهٔ ماست مظهر لطف اوست تا دانی