یاران همه مست و خبر از خویش از اهلی شیرازی غزل 763

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

یاران همه مست و خبر از خویش ندارند

1 یاران همه مست و خبر از خویش ندارند پروای خمار من درویش ندارند

2 جان کندن فرهاد چه دانند که چون است آنها که چو من کوه غمی پیش ندارند

3 درد دل خود با که بگوییم که یاران با ما بجز از سرزنشی بیش ندارند

4 یوسف نکند یاد ز یعقوب که خوبان بیگانه نهادند و غم خویش ندارند

5 حق نمک خنده شیرین نشناسند کافر نمکانی که دل ریش ندارند

6 با نوش لبان خرمگسانند رقیبان اهلی مطلب نوش که جز نیش ندارند

عکس نوشته
کامنت
comment