1 بیگانه چو شد رئیس قومی نه جای تعجب است و حیرت
2 کان قوم ذلیل را رگ و پوست خالی ز تعصب است و غیرت
1 ای ترک پارسی سخن خلخی نژاد ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد
2 می ده که نوش باد مرا می ز دست تو بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد
1 تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت کردند مملکت را سرمایه تجارت
2 طلاب گرسنه را خواندند از حماقت در مسند شرافت از مرکز حقارت
1 شها ببین عمل عالم مکرم را ببین جناب شریعتمدار اعظم را
2 روا بود که باسلام گوید المسلم هر آنکه بنگرد این مفتی مسلم را