1 افسوس که شد جوانی و چیز نماند وان قوت رای و عقل و تمییز نماند
2 آهی زدمی ز درد گه گاه و کنون غم راه نفس ببست و آن نیز نماند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اگرشکایت گویم زچرخ نیست صواب وگرعتاب کنم بافلک چه سود عتاب
2 زجور اوست مرا صد شکایت از هر نوع زدور اوست مرا صد حکایت از هر باب
1 بهار امسال خوشتر مینماید که از صد گونه زیور مینماید
2 نسیم از غیب نافه میگشاید صبا از جیب عنبر مینماید
1 تویی که چرخ به صدر تو التجا کردست شعاع عقل برای تو اقتدا کردست
2 امیر عالم عادل شهاب دین خالص که خاک درگه تو چرخ توتیا کردست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **