افسوس که ره بینان یک از خیالی بخارایی غزل 103

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفتند

1 افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفتند وز راه سبکباری با هم به سفر رفتند

2 پای از سر و جان بر کف در راه رضا بودند از یار چو فرمان شد مجموع به سر رفتند

3 همراه طلب کایشان از دولت همراهی در بادیهٔ حیرت ایمن ز خطر رفتند

4 بودند به صد عشرت در قصر جهان عمری و آخر دل پر حسرت زاین خانه به در رفتند

5 بر اهل نظر کاری جز عجز نشد معلوم در کارگه عزّت هرچند که در رفتند

6 از راه جهانداری برتاب خیالی روی ز آن روی که همراهان از راه دگر رفتند

عکس نوشته
کامنت
comment