- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آواز داد اختر بس روشنست امشب گفتم ستارگان را مه با منست امشب
2 بررو به بام بالا از بهر الصلا را گل چیدنست امشب می خوردنست امشب
3 تا روز دلبر ما اندر برست چون دل دستش به مهر ما را در گردنست امشب
4 تا روز زنگیان را با روم دار و گیرست تا روز چنگیان را تنتن تنست امشب
5 تا روز ساغر می در گردش است و بخشش تا روز گل به خلوت با سوسنست امشب
6 امشب شراب وصلت بر خاص و عام ریزم شادی آنک ماهت بر روزنست امشب
7 داوودوار ما را آهن چو موم گردد کهن رباست دلبر دل آهنست امشب
8 بگشای دست دل را تا پای عشق کوبد کان زار ترس دیده در مأمنست امشب
9 بر روی چون زر من ای بخت بوسه میده کاین زر گازدیده در معدنست امشب
10 آن کو به مکر و دانش میبست راه ما را پالان خر بر او نه کو کودنست امشب
11 شمشیر آبدارش پوسیده است و چوبین وان نیزه درازش چون سوزنست امشب
12 خرگاه عنکبوتست آن قلعه حصینش برگستوان و خودش چون روغنست امشب
13 خاموش کن که طامع الکن بود همیشه با او چه بحث داری کو الکنست امشب