-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خوش چون گل شمع بود بر سر ما گل ناخوش
2 وقت پیری نگه گرم بخوبان خنک است سیر گلشن نبود فصل دی و سرما خوش!
3 خوش فشانده است ز آلایش کثرت دامن چه عجب خاطر غمگین شود از صحرا خوش؟!
4 نیست دنیا، بجز از خانه پر مرداری چون در آن کرده تو پاکیزه طبیعت جاخوش؟!
5 دو سه روزیست حیات تو و، ناخوش آن هم بگذران ناخوشی این دو سه روز، اما خوش
6 غم درویش بود، آنکه توان تنها خورد خوردن نعمت الوان، نبود تنها خوش
7 واعظ امروز بهر ناخوش و خوش، خوشدل باش کآنچه ناخوش بود امروز، بود فردا خوش