باز عشق تو مرا مژده از امیرخسرو دهلوی غزل 765

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد

1 باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد فتنه را عهده کار من شیدایی داد

2 غم تو در دل شبها به دل خویش خورم کاین خورش بیشتری ذوق به تنهایی داد

3 چه حد وصل مرا، بین که چو من چند مگس جان شیرین به دکان چو تو حلوایی داد

4 ای که گوییم شکیبا شو و در گوشه نشین دل بباید که توان داد شکیبایی داد

5 سنگ هر طفل به رویم گل شادیست که عشق هدفم بر زد و بس جلوه رسوایی داد

6 بوی خون زد ز صبا کامد ازان وقتش خوش که نشان دل آواره هر جایی داد

7 شد به دیوانگی زلف بتان، هر چه خدای خسرو دلشده را بهره ز دانایی داد

عکس نوشته
کامنت
comment