باز برافراختیم رایت از خواجوی کرمانی غزل 579

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

باز برافراختیم رایت سلطان عشق

1 باز برافراختیم رایت سلطان عشق بار دگر تاختیم بر سر میدان عشق

2 ملک جهان کرده‌ایم وقف سر کوی یار گوی دل افکنده‌ایم در خم چوگان عشق

3 از سرمستی کشیم گرده رهبان دیر بر درهستی زنیم نوبت سلطان عشق

4 جان چه بود تا کنیم در ره عشقش نثار پای ملخ چون بریم نزد سلیمان عشق

5 عقل درین دیر کیست مست شراب الست روح در این باغ چیست بلبل بستان عشق

6 جان که بود تشنه‌ئی برلب آب حیات دل چه بود حلقه‌ئی بر در زندان عشق

7 سر نکشد از کمند بستهٔ زنجیر مهر باز نگردد به تیر خستهٔ پیکان عشق

8 سیر نگردد به بحر تشنهٔ دریای وصل روی نتابد ز سیل غرقهٔ طوفان عشق

9 چون بقیامت برم حسرت رخسار دوست بر دمد از خاک من لالهٔ نعمان عشق

10 صد ره اگر دست مرگ چاک زند دامنم بار دگر بر زنم سر ز گریبان عشق

11 کی بنهایت رسد راهروانرا سلوک زانکه ندارد کنار راه بیابان عشق

12 مرغ سحرخوان دل نعره برآرد ز شوق چون بمشامش رسد بوی گلستان عشق

13 گر چو قلم تیغ تیز بر سر خواجو نهند سر نتواند کشید از خط فرمان عشق

عکس نوشته
کامنت
comment