- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز برافراختیم رایت سلطان عشق بار دگر تاختیم بر سر میدان عشق
2 ملک جهان کردهایم وقف سر کوی یار گوی دل افکندهایم در خم چوگان عشق
3 از سرمستی کشیم گرده رهبان دیر بر درهستی زنیم نوبت سلطان عشق
4 جان چه بود تا کنیم در ره عشقش نثار پای ملخ چون بریم نزد سلیمان عشق
5 عقل درین دیر کیست مست شراب الست روح در این باغ چیست بلبل بستان عشق
6 جان که بود تشنهئی برلب آب حیات دل چه بود حلقهئی بر در زندان عشق
7 سر نکشد از کمند بستهٔ زنجیر مهر باز نگردد به تیر خستهٔ پیکان عشق
8 سیر نگردد به بحر تشنهٔ دریای وصل روی نتابد ز سیل غرقهٔ طوفان عشق
9 چون بقیامت برم حسرت رخسار دوست بر دمد از خاک من لالهٔ نعمان عشق
10 صد ره اگر دست مرگ چاک زند دامنم بار دگر بر زنم سر ز گریبان عشق
11 کی بنهایت رسد راهروانرا سلوک زانکه ندارد کنار راه بیابان عشق
12 مرغ سحرخوان دل نعره برآرد ز شوق چون بمشامش رسد بوی گلستان عشق
13 گر چو قلم تیغ تیز بر سر خواجو نهند سر نتواند کشید از خط فرمان عشق